حقایق الهی برای مؤمنان، مانند آب برای تشنه است
( 3606)پس چو حکمت ضالهْ مؤمن بود |
|
آن ز هر که بشنود موقن بود |
( 3607)چونکه خود را پیش او یابد فقط |
|
چون بود شک چون کند او را غلط |
( 3608)تشنهای را چون بگویی تو شتاب |
|
در قدح آب است بستان زود آب |
( 3609)هیچ گوید تشنه کین دعویست رو |
|
از برم ای مدعی مهجور شو |
( 3610)یا گواه و حجتی بنما که این |
|
جنس آب است و از آن ماء معین |
( 3611)یا به طفل شیر مادر بانگ زد |
|
که بیا من مادرم هان ای ولد |
( 3612)طفل گوید مادرا حجت بیار |
|
تا که با شیرت بگیرم من قرار |
ضاله مومن: نگاه کنید به: شرح بیت 2921و 1673/ د / 2
موقن: یقین کننده، باور دارنده.
فقط: تنها، تنهایى.
غلط کردن: نشناختن.
مهجور: دور.
ماء معین: آب روان، آب خوشگوار.
( 3606) پس چون حکمت گمشده مؤمن است از هر کس که آن را بشنود باور کرده یقین پیدا مىکند. ( 3607) براى اینکه خود را پیش گمشده خود مىیابد در این صورت چرا شک بکند. ( 3608) اگر به تشنهاى بگویى در آن قدح آب هست زود برو برداشته بخور. ( 3609) هیچ ممکن است بگوید اینکه تو مىگویى ادعا است برو من باور نمىکنم؟. ( 3610) یا هیچ مىگوید که دلیلى اقامه کن که این آبست و از جنس همان آبى است که گفتهاند؟. ( 3611) بطفل شیر خوار مادر بانگ زد که بیا بچه جان من مادر تو هستم. ( 3612) آیا طفل مىگوید که مادر دلیل بیار تا من شیر تو را بخورم.
در اینجا مولانا به این حدیث اشاره میکند که: «الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها؛ حکمت، علم باطن قرآن و حقایق الهی است و برای مؤمن مانند شتر گم شده اوست که هر جا آن را بیابد میشناسد»، و از هرکه بشنود بدان یقین میکند و میپذیرد.پس آنان که حقیقت را شناختهاند و در جست و جوى آن بر آمدهاند چون نشانه آن را در کسى دیدند، از او مىپذیرند، چنان که دعوت پیمبران را کسانى پذیرفتند که جانهاشان آن دعوت را شنیده و لبیک گفته بود اما آنان که با آن دعوت آشنا نبودند نپذیرفتند و راه خلاف پیمودند.
مولانا مثال میزند که حقایق الهی برای مؤمنان، مانند آب برای تشنه یا شیرمادر برای نوزاد است و مؤمن در برابر تعلیم مردان حق بحث و جدل نمیکند.
( 3613)در دل هر امتی کز حق مزه است |
|
روی و آواز پیمبر معجزه است |
( 3614)چون پیمبر از برون بانگی زند |
|
جان امت در درون سجده کند |
( 3615)زآنکه جنس بانگ او اندر جهان |
|
از کسی نشنیده باشد گوش جان |
( 3616)آن غریب از ذوق آواز غریب |
|
از زبان حق شنود: انی قریب |
مزه: کنایه از نشان هدایت.
غریب: استعاره از روح انسانى که از عالم مجردات است و در عالم خاک افتاده.
غریب: شگفت.
إنِّى قریب: برگرفته است از آیه «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ اَلدَّاعِ إِذا دَعانِ: و چون بندگان من تو را از من پرسند پس همانا من نزدیکم مىپذیرم دعوت خواننده را گاهى که مرا بخواهد.»[1]
( 3613) هر امتى که در دلشان ذوق حق وجود دارد چهره و صداى پیغمبر براى آنها معجزه است. ( 3614) چون پیغمبر از بیرون صدا بزند جان آنها در درونشان سجده مىکند. ( 3615) زیرا که جنس بانگ او را گوش جان از دهان کسى نشنیده است. ( 3616) غریبى از ذوق آواز غریب از زبان حق آیه«فَإِنِّی قَرِیبٌ » شنید .
«مزه» در اینجا ترجمه «ذوق» است؛ یعنی نخستین ادراکات رهروان از حقایق الهی که همراه با شور و وجد است. برای آنها که از حقایق الهی ادراکی دارند، معجزه ضرورت ندارد، بلکه دیدار و سخن پیامبران، خود معجزه است. مولانا دو نفر را مثال میزند که هر دو عاشق حقاند اما از هم دور هستند و به دلیل همدردی و ادراک مشترک، صدایشان برای یکدیگر آشناست و چون به گوش میرسد، گویی که حق میگوید: من به تو نزدیکم.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |